تبعیت از دیدگاه قرآن
تبعیت از دیدگاه قرآن
منبع:فصلنامه معرفت
چكیده
با اینكه عموم انسانها فطرتا كمال جویند، ولی بسیاری از ایشان با انحراف از مسیر كمال حقیقی و فرو غلتیدن در كژ راهههای كمال پنداری در دنیا و آخرت نصیبی جز سرگردانی و بدبختی ندارند. قرآن كریم راه رسیدن به كمال واقعی و نجات از بدفرجامی را تبعیت از رسولان الهی و كتاب و دستوراتشان معرفی نموده است. این مقاله درصدد تحقیق و بررسی این مسأله مهم است. بدین منظور ابتدا آیات مربوط به تبعیت استخراج و دستهبندی شده است و در مرحله بعد، تحت عناوین خاص همچون «تبعیت ممدوح و مذموم در قرآن» و «راه شناسایی هر یك از انواع تبعیت از دیدگاه قرآن» و... مورد بررسی قرار گرفته است. نتیجه كاربردی این تحقیق این است كه كمال هر انسانی بر اساس تبعیت او معلوم و مشخص میگردد و خداوند مراتب انسانها را با توجه به درجه تبعیت آنها در آن فرد یا چیزی كه تبعیت میكنند تعیین كرده و بر اساس آن به ایشان كیفر و پاداش میدهد.مقدّمه
انسان موجودی دو بعدی است كه اختیار دارد در راه خیر یا شر حركت كند. اگر در راه خیر گام بردارد، به كمال مطلوب و سعادت اخروی نایل میشود و در صورتی كه در راه شر قدم بردارد، گرفتار عذاب و بدبختی ابدی میگردد. البته در این میان خداوند مهربان او را به حال خود رها نكرده، بلكه رسولانی به سوی او فرستاده است كه تبعیت از آنان ضامن رسیدن وی به سعادت ابدی میباشد. بنابراین، آشنا شدن با دیدگاه قرآن درباره تبعیت از این هادیان، به عنوان تنها راه رسیدن به كمال و سعادت جاودانی امری ضروری است. پیش از بررسی دیدگاه قرآن درباره این امر مهم، ابتدا معنای لغوی تبعیت و انواع آن بیان میگردد.تعریف تبعیت و انواع آن
تبعیت یعنی پیروی، دنبالهروی، پذیرفتن، تعقیب كردن، موافقت كردن، جانشینی، فرمانبرداری، امتثال امر، و ملحق شدن.(1) در همه این موارد تابع، مَتِّبع، مُتتابِع یا مُتابِع از متبوع، مُتَّبَع، متتابَع یا متابَع در كارها و اعمال و حالات پیروی میكند و او را الگو، پیشرو، بالا دست و اسوه قرار میدهد و بدینوسیله در صدد است تا خود را مثل او كند. بدیهی است كه تبعیت و پیروی به معنای مزبور به خودی خود نه خوب است و نه بد، بلكه با توجه به خوب یا بد بودن متبوع به دو نوع «ممدوح» و «مذموم» تقسیم میشود. تبعیت ممدوح تبعیتی است كه نسبت به افراد یا اعمال پسندیده انجام گیرد و تبعیت مذموم آن است كه نسبت به اشخاص یا اعمال ناپسند انجام شود.تبعیت در قرآن
واژه تبعیت در قرآن كریم 174 بار به شكلهای مختلف به كار رفته كه برخی از آنها از نوع ممدوح و بعضی دیگر از نوع مذموم است.شناسایی تبعیت ممدوح از دیدگاه قرآن از قرائنی همچون امر به آن و توصیفات و پیامدهای مثبت آن حاصل میشود. مذموم بودن تبعیت را نیز از قرائنی مانند نهی از آن و توصیفات و پیامدهای منفی آن میتوان دریافت.
تبعیت ممدوح
الف. رسولان الهی: قرآن كریم در آیات بسیاری لزوم تبعیت از رسولان الهی را بیان نموده و انسانها را به تبعیت از آنان امر فرموده است؛ از جمله: «پس ایمان آورید به خدا و رسولش كه به خدا و كلماتش ایمان دارد و از او تبعیت نمایید، امید است هدایت شوید.» (اعراف: 158)در این آیه، شرط هدایت انسانها ایمان همراه با تبعیت ذكر شده است. بنابراین، كسی كه فقط او را تصدیق میكند ولی تبعیت نمینماید، از هدایت دور بوده، در گمراهی به سر میبرد.(2)
در برخی دیگر از آیات، این موضوع را با نوعی تمجید و ستایش از تبعیتكنندگان از رسولان خدا و یا ملاطفت و مهربانی با آنان نشان داده است؛ چنانكه یك جا در مقام دلجویی و تسكین قلب پیامبر صلیاللهعلیهوآله در مقابل آزار و اذیت و نیز عصیان و سركشی دشمنان، به آن حضرت خطاب شده است: «ای پیامبر! خدا و مؤمنانی كه از تو تبعیت میكنند، برای تو كافی میباشند.» (انفال: 64)
در این آیه، عبارت «مؤمنانی كه از تو تبعیت میكنند» به كلمه «خدا» عطف شده است؛ یعنی مؤمنان تبعیتكننده از تو برای تو كفایت میكنند.(3)
برخی گفتهاند معنای آیه این است: ای محمد! خداوند تو را كفایت میكند و نیز خداوند مؤمنانی را كه از تو تبعیت نمودند كفایت میكند. اما به نظر میرسد معنای این آیه به صورت «ای محمد! خداوند و مؤمنان تو را كفایت میكنند» صحیحتر باشد؛ زیرا آیه 62 همین سوره صراحت دارد در اینكه خدا و مؤمنان محمد صلیاللهعلیهوآله را یاری كردند.(4)
در تفسیر اهلبیت علیهمالسلام مذكور است كه مراد از این آیه، امیرالمؤمنین علیهالسلام و تابعان آن حضرت میباشند و ظواهر اخبار شاهد این قول است.(5)
و نیز در جایی دیگر خطاب به پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله در ارتباط با پیروانش آمده است: «و آنگاه پر و بالت را بر پیروان باایمانت بگستران.» (شعراء: 215)
این تعبیر زیبا كنایه از تواضع توأم با محبت و ملاطفت است. همانگونه كه پرندگان وقتی میخواهند به جوجههای خود اظهار محبت كنند، بالهای خود را گسترده و پایین آورده، آنان را زیر بال و پر میگیرند تا هم در برابر حوادث احتمالی مصون مانند و هم از تشتت و پراكندگی حفظ شوند، پیامبر صلیاللهعلیهوآله نیز مأمور است مؤمنان راستین را زیر بال و پر خود بگیرد.(6)
آیاتی كه بیانگر حال ظالمان در هنگام دیدن عذاب الهی است نیز به گونهای دیگر نشان دهنده لزوم تبعیت از رسولان الهی است؛ از جمله: «و بترسان مردم را از روزی كه عذاب به آنها میرسد. پس ظالمان میگویند: پروردگارا! ما را تا اجل معین به تأخیر بینداز تا دعوت تو را اجابت كنیم و از رسولانت تبعیت نماییم.» (ابراهیم: 44)
مفسرّان در مورد اینكه سخن مذكور مربوط به زمان مرگ است یا روز قیامت، اختلافنظر دارند. ممكن است مراد روز قیامت باشد، لكن بعید نیست كه همان حین موت و حالت احتضار باشد؛ زیرا اگر روز قیامت بود، میگفتند: ما را به دنیا برگردان، نه اینكه اجل و مرگ ما را به تأخیر انداز.»(7)
ب. قرآن: «و این كتابی است كه با بركت و خیر نازل كردیم. پس، از آن تبعیت نمایید و تقوا پیشه كنید تا مشمول رحمت گردید.» (انعام: 155)
قرآن به مردم بركت میرساند و آنها را به صراط مستقیم هدایت میكند و از راههای ضلال دور میگرداند، عوامل مفید در دنیا و آخرت را برای آنها روشن میسازد و از ظلمات به سوی نور خارج میكند. لذا تبعیت از آن در تمامی موارد از قبیل شیوه تفكر و سلوك و نیز معاملات و ارتباطات و احكام و تعالیمش لازم است. البته این تبعیت باید با تقوا همراه باشد تا اینكه به دلیل بیظرفیتی، در فهم آن اشتباه و انحراف رخ ندهد.(8)
ج. رضوان خدا: «آیا كسی كه از رضوان خدا تبعیت نموده، مانند كسی است كه به خشم خدا باز گشته است؟! و منزلگاه او جهنم، و فرجام او بسیار بد است.» (آل عمران: 162)
مفسّران در معنای این آیه نظریات مختلفی ارائه دادهاند: 1. آیا آن كس كه موجبات خشنودی حق را با طاعت خود متابعت میكند، مانند كسی است كه خشم او را با معصیت، بر خود فرود میآورد؟ 2. آیا آنكس كه با ترك خیانت، رضای خدا را پیروی میكند، چون فردی است كه با عمل خیانتكارانه خود خداوند را به خشم میآورد؟ 3. آیا آنكس كه با جهاد در راه حق، رضای حق را میجوید، مانند كسی است كه موجبات خشم حق را با فرار از جنگ و جهاد از روی تنفر و ترس از جهاد فراهم میآورد؟(9) 4. آیا اهلبیت مانند كسانی هستند كه با آنها دشمنی میكنند؟ زیرا در روایتی از امام صادق علیهالسلام نقل شده كه فرمودند: «كسانی كه از رضوان خدا تبعیت میكنند، همان ائمه علیهمالسلام هستند. برای مؤمنان درجاتی نزد خداوند وجود دارد و با توجه به دوستی و شناختشان نسبت به ما، خداوند بر حسنات مؤمنان میافزاید و درجات عالی آنها را بالا میبرد و اما كسانی كه به خشم خداوند رجوع نمودهاند، همانهایی هستند كه حق علیبن ابیطالب علیهالسلام و حق ائمه علیهمالسلام ـ یعنی ما اهلبیت ـ را انكار نمودند. پس به همین دلیل به خشم خداوند رجوع نمودهاند.»(10)
با دقت در نظریات مزبور درمییابیم كه تمامی آنها باهم قابل جمع بوده، منافاتی با یكدیگر ندارند. بنابراین، میتوان گفت تبعیت از رضوان خدا تبعیت از هر چیزی است كه موجبات رضا و خشنودی پروردگار را فراهم آورد كه در عمل به صورتهای مختلفی نمایان میگردد.
د. آنچه از ناحیه پروردگار نازل شده است: «تبعیت نمایید از آنچه كه از ناحیه پروردگارتان به سوی شما نازل شده است.» (اعراف: 3) درباره این آیه بعضی از مفسرّان گفتهاند: یعنی از قرآن متابعت كنید با انجام اوامر و ترك نواهی آن و یا از پیامبر صلیاللهعلیهوآله متابعت كنید در هر چه بر شما خوانده و به شما گفته است از قرآن و سنّت.(11) برخی دیگر از مفسّران گفتهاند: این تبعیت در امور واجب و مستحب و مباح است كه باید در این امور تابع دستور خدا بوده، به آن اعتقاد داشت؛ همچنانكه از حرام واجب است اجتناب كرد.»(12)
ه. بهترین آنچه از جانب پروردگار نازل شده است: «و تبعیت كنید از بهترین آنچه از ناحیه پروردگارتان به سوی شما نازل شده است.» (زمر: 55)
مفسرّان آراء متفاوتی را درباره مصداق یا مصادیق «بهترین آنچه از ناحیه پروردگار نازل شده است»، ارائه نمودهاند. برخی از این نظرات به شرح ذیل است:
1. منظور بهترین چیزی است كه از میان اسباب طاعت و مغفرت میتوان در نظر گرفت؛ زیرا وسایل زیادی برای این دو وجود دارد كه از لحاظ نتیجه دادن متفاوتند. عاقل كسی است كه اسبابی را انتخاب كند كه از همه بهتر بوده، بیشترین ثمره و فراوانترین نتیجه را دارا باشد.(13)
2. مثلاً خداوند هم مباح بودن خواب را نازل كرده است و هم مستحب بودن عبادت را در شب. تبعیت از احسن ـ مثلاً ـ عبادت است و اینگونه بیان بر طبق ترغیب است نه الزام.(14)
3. یعنی قرآن و ولایت امیرالمؤمنین علیهالسلام و سایر ائمه علیهمالسلام دلیل بر این مطلب، قول خداوند ـ عزّوجلّ ـ است: «تا اینكه نفس گوید یا حسرتا به خاطر افراطكاری در جنب خدا»؛ زیرا از امام صادق علیهالسلام نقل شده كه فرمودهاند: «ما جنب خدا هستیم.»(15)
4. بعید نیست كه منظور خطابهایی باشد كه به طریقه انجام حق عبودیت در راه امتثال خطابهای الهی اشاره میكند، خواه مواردی كه مربوط به عقاید است و خواه مواردی كه مربوط به اعمال میشود. مانند خطابهایی كه به استغراق در ذكر خداوند و نیز حبّ خدا و تقوای او و اخلاص در دین دعوت میكنند؛ زیرا پیروی از این خطابها موجب برخورداری انسان از حیاتی طیّب و دمیده شدن روح ایمان در او شده، اعمالش را صالح ساخته، او را در نور ولایت خدا، یعنی بالاترین كرامت، داخل مینماید.(16)
و. راه كسی كه به سوی خدا بازگشته است: خداوند متعال پس از اینكه در آیه 14 سوره «لقمان» انسان را به شكرگزاری در مقابل خود و نیز پدر و مادر سفارش مینماید، در آیه 15 همین سوره وی را از اطاعت آن دو در مواردی كه به شرك خدا منجر میشود؛ نهی كرده، نسبت به رفتار نیكو با آنان در این دنیا ـ حتی در همین صورت ـ امر نموده و در ادامه میفرماید: «و از راه كسی كه به سوی من بازگشته، تبعیت كن.»
«كسی كه به سوی من بازگشته» یعنی كسی كه به طاعت من بازگشته است، كه مقصود پیامبر صلیاللهعلیهوآله و مؤمنان هستند.»(17)
جمله مزبور مبنی بر حصر است؛ بدین معنا كه فقط از طریقه كسانی باید پیروی نمود كه راه آنان قیام به وظایف دینی و توجه به آفریدگار است. چنانچه درخواست پدر و مادر نیز چنین باشد، باید از خواسته آنان پیروی نمود و فیالجمله، شكرگزاری و مصاحبت با آنها كرد.(18)
در این جمله اختصار لطیفی به كار رفته است؛ زیرا در عین كوتاهی میفهماند كه اگر پدر و مادر با خدا باشند، باید راهشان را پیروی كرد و گرنه اطاعتشان واجب نیست و باید راه غیر آن دو نفر، یعنی راه كسانی را كه با خدا هستند، پیروی نمود.(19)
لازمه تبعیت
الف. تسلیم بیچون و چرا: كسی كه از متبوع موردنظر خداوند تبعیت میكند، در حقیقت خود را به كسی سپرده است كه نسبت به راههای هدایت آگاهی كامل دارد و هرچه انجام میدهد حق است. چه او حقانیت یكایك اعمال متبوع را كاملاً درك كند و چه درك نكند، اجمالاً میداند هرچه وی انجام دهد، حق است. بنابراین، هرگاه در حین تبعیت با وضعیتی روبهرو شود كه نتواند حقانیت آن مورد خاص را درك كند، نباید به چون و چرا كردن حول و حوش آن یا سرپیچی و عصیان از تبعیت وی بپردازد، بلكه باید كاملاً تسلیم بوده، توضیح حقانیت آن مورد را به شخص متبوع واگذار نماید تا هر وقت خود صلاح دانست، به آن مبادرت ورزد.نمونه چنین تبعیتی در قرآن كریم داستان حضرت موسی علیهالسلام و عالم لدنّی است؛ وقتی عالم لدنّی در مقابل درخواست موسی علیهالسلام مبنی بر تبعیت از وی، اظهار داشت كه نمیتوانی صبر كنی، حضرت موسی علیهالسلام گفت: «انشاءالله مرا صابر خواهی یافت و تو را در هیچ امری عصیان نمیورزم.» (كهف: 69) عالم لدنّی نیز به وی گفت: «پس اگر از من تبعیت كردی چیزی از من نپرس تا اینكه خودم برایت بگوم.» (كهف: 70)
معنای جمله این است كه اگر از من پیروی كردی، در مورد هر چیزی كه دیدی و برایت گران آمد، نباید سؤال كنی تا خودم معنا و وجه آن را بیان نمایم و در این جمله اشاره است به اینكه به زودی اعمالی از من خواهی دید كه تحملش برایت سنگین است، ولی من خودم برایت توضیح خواهم داد. اما برای موسی علیهالسلام مصلحت نیست كه ابتدا سؤال نماید، بلكه سزاوار است صبر كند تا او خود بیان نماید.(20)
ب. تبعیت همه جانبه: تبعیت از رسولان خدا در صورتی با ارزش و ممدوح میباشد كه همه جانبه بوده، تمامی موارد را در برگیرد، نه اینكه هرگاه به استفاده شخص باشد، تبعیت كند و هرجا ضرری متوجه او باشد، سرپیچی نماید.
بعضی از انسانها در موارد آسان تبعیت میكنند و در موارد سخت تبعیت نمیكنند.» (توبه: 42) معنای آیه این است كه اگر تو ایشان را به كاری دعوت میكردی كه نفع مالی مسلم و نقدی میداشت و به دست آوردنش هم آسان بود، مسلما تو را اجابت میكردند و با تو بیرون میآمدند تا به طمع خود برسند و غنیمتی را كه وعده داده بودی، به چنگ آورند و لیكن تو ایشان را به سفری دور و دراز و كاری دشوار دعوت كردی و لذا درباره آن تثاقل ورزیدند و به زودی بعد از آنكه از جنگ برگشتید و آنها را به خاطر تخلفشان سرزنش كردید، به خدا سوگند خواهند خورد كه اگر توانایی داشتیم با شما میآمدیم. اینها با این روشی كه در امر جهاد در پیش گرفتهاند كه هر وقت آسان و پر درآمد بود، شركت كنند و هر وقت دور و پر مشقت بود، تخلف نموده، عذرها و سوگند دروغین بیاورند، خود را هلاك خواهند كرد و خدا میداند كه در سوگندشان دروغگویند.(21)
راه شناسایی تبعیتكنندگان حقیقی
ملاك و معیار سنجش تبعیت و عدم تبعیت فرد، انجام امتحان است. این امتحان از طریق نزول بلایا و اجرای احكام و حدود محقق میگردد. نمونهای از این امتحانات حكم تغییر قبله در صدر اسلام بود: «و ما قرار ندادیم قبلهای را كه بر آن بودی مگر برای اینكه بدانیم كسانی را كه از رسول تبعیت میكنند از كسانی كه به مخالفت وی برمیخیزند، و این تغییر قبله سنگین بود به جز بر هدایت یافتگان به خدا.» (بقره: 143)در بعضی از تفاسیر در توضیح این آیه آمده است: «مگر برای اینكه امتحان كنیم مردم را تا تشخیص دهیم تبعیتكنندگان از رسول را در نماز گزاردن به آن جهت، از كسانی كه برمیگردند به حالت سابق خود به خاطر الفت و علاقه به قبله پدرانشان.»(22)
از امام حسن عسگری علیهالسلام نقل شده كه فرمودند: «مردم مكه هوای قبله شدن كعبه را به سر داشتند. خدای تعالی با قبله قرار دادن بیتالمقدس امتحانشان كرد تا معلوم شود چه كسی بر خلاف هوای نفسش رسول خدا صلیاللهعلیهوآله را پیروی میكند، بر خلاف مردم مدینه كه هوای بیتالمقدس به سر داشتند و خدای تعالی به برگرداندن قبله دستورشان داد تا با هوای نفس خود مخالفت نموده، رو به كعبه نماز بگزارند تا باز معلوم شود چه كسی پیروی رسول خدا صلیاللهعلیهوآله میكند و چه كسی مخالفت مینماید، كه هركس او را بر خلاف میل درونیاش اطاعت كند مصدِّق و موافق اوست.»(23)
پیامدهای تبعیت
جلب محبت الهی: «بگو اگر خدا را دوست میدارید، پس، از من تبعیت نمایید تا خدا هم شما را دوست بدارد.» (آل عمران: 31)در تفسیر این آیه آمده است: یا محمد! بگو اگر شما حقیقتا خدا را دوست میدارید، پس مرا پیروی كنید، زیرا آنچه من از نزد خدا آوردهام، مبیّن صفات و اوامر و نواهی اوست و محبّ صادق و دوستدار واقعی كسی است كه بر معرفت محبوب و شناسایی امر و نهی او حریص باشد تا به وسیله امتثال امر او و اجتناب از نهی او به او تقرّب بجوید؛ و اگر متابعت من نمایید، خدا هم شما را دوست خواهد داشت و شما را توفیق خواهد داد و به راه راست هدایت خواهد فرمود.(24)
اكنون كه شما از پیغمبر من تبعیت نمیكنید، معلوم میشود نسبت به من محبت ندارید. دروغ میگویید. پس چگونه میشود كه من شما را دوست داشته باشم؟ اگر انسان خدا را دوست داشته باشد، به دلیل عقل لازمهاش این است كه هر كسی را خدا دوست دارد، او نیز دوست داشته باشد. یقینا خدا پیامبر خدا را دوست دارد. بدون شك پیامبر صلیاللهعلیهوآله هم آل خود یعنی ائمه علیهمالسلام را دوست دارد. پس تردیدی نیست كه باید انسان اهلبیت علیهمالسلام را دوست داشته باشد. اخبار فراوانی از خاندان عصمت و طهارت وارد شده و به این آیه استدلال نمودهاند كه اطاعت ایشان اطاعت خداست.(25)
از امام صادق علیهالسلام در ارتباط با آیه مزبور نقل شده كه فرمودهاند: هركس كه دوست دارد حق تعالی او را دوست داشته باشد، پس باید خدای تعالی را اطاعت و از ما پیروی نماید. به خدا سوگند كه بنده از خدای تعالی فرمانبرداری نكند، مگر آنكه خداوند پیروی از ما را نیز در اطاعت از خود داخل كند و به خدا سوگند كه بنده از ما پیروی نمیكند، مگر اینكه خداوند او را دوست میدارد و به خدا سوگند كه كسی از پیروی ما خودداری نمیكند، مگر اینكه ما را دشمن میدارد و به خدا سوگند كسی با ما دشمنی نمیكند، مگر اینكه خدا را عصیان میورزد و هر كه بمیرد در حالی كه نسبت به خدای تعالی عاصی باشد، خداوند او را رسوا ساخته، در آتش جهنم میاندازد.(26)
گفتهاند: در عهد رسول خدا صلیاللهعلیهوآله جماعتی ادعا كردند كه خدا را دوست دارند. حق تعالی گفت:این محمد صلیاللهعلیهوآله دوست من است. اگر شما در این ادعا راستگو هستید، از او متابعت كنید تا من نیز شما را دوست بدارم و الاّ ادعایی باشد بی بیّنت و ادعای بیبیّنت باطل باشد. از ابن عباس نقل كردهاند: رسول خدا صلیاللهعلیهوآله نزد قریش آمد در حالی كه آنها در مسجدالحرام بتان را میپرستیدند. ایشان را ملامت كرد و گفت: شرم ندارید؟ دین پدر خود ابراهیم و اسماعیل را رها كردهاید و جمادی را میپرستید كه در آن نفعی و ضرری نیست. آنها گفتند: ما اینها را به خاطر دوستی خدا میپرستیم. خدای تعالی این آیه را بر پیامبر فرستاد و فرمود: بگو اگر طالب چیزی هستید كه شما را به خدا نزدیك گرداند، از من متابعت كنید تا خدای تعالی شما را دوست بدارد كه من سزاوارترم به تعظیم از این بتها، كه من رسول خدایم.(27)
تقرب به رسولان الهی: «هركس از من تبعیت نمود، از من است.» (ابراهیم: 36)
در قاموس دینی و جهان معنویت، معتبرترین ملاك برای نزدیكی به رسول خدا صلیاللهعلیهوآله و قرار گرفتن در زمره اهلبیت علیهمالسلام تبعیت است و صرف خویشاوندی و رابطه خونی در این زمینهها راهگشا نیست؛ چنانكه ابراهیم علیهالسلام در آیه مزبور به همین مطلب تصریح نموده است و نیز پیامبراسلام صلیاللهعلیهوآله در مورد سلمان غیرعرب فرمودند: او از ما اهلبیت علیهمالسلام است.
هدایت و مصونیت از گمراهی و شقاوت: «خداوند به وسیله آن (قرآن) هركسی را كه از رضوانش تبعیت كرده است به راههای امن و سلامت هدایت نماید و آنها را از تاریكیها به سوی نور خارج كند و به صراط مستقیم هدایت نماید.» (مائده: 16)
«و آن شخص مؤمن گفت: ای قوم! از من تبعیت كنید تا شما را به راه رشد هدایت نمایم.» (غافر: 38) در مورد كاربرد تركیبی واژه هدایت به عنوان پیامد تبعیت، توجه به این نكته ضروری است كه گرچه از آن با تعابیر مختلفی همچون هدایت به راههای امن و سلامت و صراط مستقیم و راه رشد یاد شده است، ولی در حقیقت بازگشت همه آنها به یك چیز، یعنی همان راهی است كه انسان را به خداوند نزدیك میكند. به تعبیر دیگر، اگر به راههای امن و سلامت اشاره شده، از این جهت است كه گام نهادن در تمام این راهها یا اعمال، انسان را از خطر گمراهی و سرگردانی ایمن میدارد و اگر صراط مستقیم نامیده شده، بدین لحاظ است كه مجموعه این اعمال ما را در راهی قرار میدهد كه مستقیما به خداوند منتهی میگردد و اگر به عنوان راه رشد مطرح شده، از این نظر است كه موجب رشد و كمال انسان میشود. ضمن اینكه استفاده از تعابیری مانند عدم گمراهی و شقاوت (طه: 123) نیز به صورتی دیگر به تبیین همان معنا كمك میكند؛ زیرا بدیهی است وقتی تبعیت موجب هدایت شود، طبیعتا مانع از گمراهی و همچنین شقاوت خواهد شد. مقصود از شقاوت در اینجا، بدبختی و بیچارگی اخروی است.(28)
اگر شقاوت به معنای بدبختی و بیچارگی دنیوی ناشی از مشكلات و سختیها باشد، در این صورت مضمون آیه مخالف احادیث بسیاری است كه در آنها بیان شده میزان افزایش مشكلات و سختیها متناسب با میزان افزایش ایمان است.(29)
تفوق و برتری بر كفار: «و تبعیتكنندگان از تو (عیسی علیهالسلام ) را تا روز قیامت بر كفار تفوّق و برتری میدهیم.» (آلعمران: 55)
كسی كه تبعیت میكند، به دلیل برخورداری از محبت الهی، طبیعتا از حمایت او نیز بهرهمند است و چون حمایتكنده داناترین و قدرتمندترین است و دست قدرتش بر همه دستها غلبه دارد (فتح: 10)، پس وی نیز هیچگاه شكست نمیخورد و مغلوب نمیگردد.
ایجاد رافت و رحمت در قلب: «و در قلب كسانی كه از وی (عیسی) تبعیت كردند، رأفت و ر حمت قرار دادیم.» (حدید: 27) رسولان الهی خود مظهر رحمت خداوندند؛ چنانكه پیامبراسلام صلیاللهعلیهوآله به عنوان «رحمت برای عالمین» معرفی گردیدهاند. (انبیاء: 107) بنابراین، طبیعی است كه تبعیتكنندگان از آنان نیز از آنجایی كه به خاطر تبعیتشان روز به روز بیشتر متخلّق به اخلاق آنان میشوند، از چنین صفتی نیز به همان نسبت برخوردار گردند. به علاوه كه نتیجه طبیعی اعمال صالح خالصانه نیز داشتن قلبی پاك است كه خود به خود منشأ مهر و محبت و رحمت میباشد.
پوشیده شدن بدیها: «كسانی كه ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند... خداوند بدیهایشان را پوشانید... زیرا مؤمنان از حق كه از جانب پروردگارشان نازل گردیده است تبعیت نمودند.» (محمد: 3ـ2)
تبعیت امری نسبی است و مراتبی دارد؛ كسی كه شروع میكند به تبعیت كردن از رسول، مسلما در همان ابتدای كار تمام اعمالش صدر درصد منطبق براعمال رسول نمیشود، بلكه به مروز زمان هرچه بر تبعیتش افزوده میگردد، به رسول نزدیكتر میشود. بنابراین، تا آن مرحلهای كه پیش رفته، یك سری از اعمالش اصلاح و از بدیها مبرّا گردیده است، ولی به میزانی كه از رسول صلیاللهعلیهوآله فاصله دارد، هنوز دارای نقایصی میباشد. خداوند عیبها و نقایص وی را تا رسیدن به كمال مطلوب، از دید دیگران پنهان میدارد.
آسودگی خاطر: «كسانی كه ایمان آوردند و اعمال صالح انجام دادند... خداوند خاطرشان را آسوده نمود... زیرا مؤمنان از حق... تبعیت نمودند.» (محمد: 3/2)
كسی كه از رسول تبعیت میكند، خیالش راحت است به دنبال كسی حركت میكند كه چون همواره به حق عمل مینماید، هیچ خطایی مرتكب نمیشود و در نتیجه، دچار هیچگونه گمراهی و انحرافی هم نمیگردد. پس از این جهت دچار نگرانی نیست؛ میداند به ریسمانی چنگ زده است كه جدایی ندارد. (بقره: 256)
تبعیت مذموم
گامهای شیطان: در قرآن كریم سه جا نسبت به تبعیت از گامهای شیطان نهی شده است كه دو مورد آن در ارتباط با خوردن است:ـ «از خوراكیهای حلال و پاكیزه زمین بخورید و از گامهای شیطان تبعیت نكنید.» (بقره: 168)
ـ «از آنچه كه خدا به شما روزی داده است بخورید و از گامهای شیطان تبعیت مكنید.» (انعام: 142)
معلوم میشود میزان تأثیر وسوسههای شیطان بر انسان ارتباط زیادی با چگونگی كسب روزی او از لحاظ حلال یا حرام بودن دارد. بنابراین، برای اینكه بتواند خود را از وسوسههای شیطان دور نگه دارد و از او تبعیت ننماید، باید نسبت به حلال بودن روزی خود دقت و حساسیت زیادی داشته باشد.
از سوی دیگر، تعبیر گامهای شیطان در این آیه، گویا اشاره به یك مسأله دقیق تربیتی دارد و آن اینكه: انحرافها و تبهكاریها تدریجا در انسان نفوذ میكند، نه به صورت دفعی و فوری؛ مثلاً برای آلوده شدن یك جوان به مواد مخدر یا قمار و شراب، معمولاً مراحلی وجود دارد: نخست به صورت تماشاچی در یكی از جلسات شركت میكند و انجام این كار را زیاد مهم تلقّی نمینماید. گام دوم، شركت تفریحی در قمار (بدون برد و یا باخت) و یا استفاده از مواد مخدر به عنوان رفع خستگی یا درمان بیماری و مانند آن است. گام سوم، استفاده از این امور به صورت كم و به قصد این است كه در مدت كوتاهی از آن صرفنظر كند. سرانجام گامها یكی پس از دیگری برداشته میشود و شخص به صورت یك قمار باز حرفهای خطرناك و یا یك معتاد سخت بینوا درمیآید. وسوسههای شیطان معمولاً به همین صورت است و انسان را قدم به قدم و تدریجا پشت سر خود به سوی پرتگاه میكشاند.(30)
هوا و هوس: در آیات بسیاری از قرآن كریم تبعیت از هوا و هوس مورد مذمّت یا نهی واقع شده است. مثلاً در یكجا در رابطه با حكم و داوری چنین آمده است: «پس میان مردم به حق حكم كن و از هوا و هوس تبعیت مكن.» (ص :26)
هوای نفس پرده ضخیمی بر چشمان حقیقت بین انسان میافكند و میان او و عدالت جدایی میاندازد. از اینرو، در ادامه میگوید: «اگر از هوای نفس پیروی كنی، تو را از راه خدا، كه همان راه حق است، باز میدارد.» بنابراین، هرجا گمراهی است پای هوای نفس در میان است و هر جا هوای نفس است نتیجه آن گمراهی است.(31)
و در جایی دیگر درباره ظالمان آمده است: «بلكه ظالمان از هوا و هوسشان تبعیت كردهاند، بدون آنكه علمی نسبت به آن داشته باشند.» (روم: 29)
و نیز درباره كسانی كه دعوت پیامبر صلیاللهعلیهوآله را اجابت نكردهاند، چنین ذكر شده است: «پس اگر تو را اجابت نكردند، بدان كه آنها فقط از هوا و هوس خود تبعیت میكنند.» (قصص: 50)
راه نادانان: «از راه نادانان تبعیت مكنید.» (یونس: 89)؛ یعنی طریق كسانی كه به حكم و مصلحت الهی جاهل هستند و سبیل نادانان را كه در كارها عجله دارند، مپویید.(32)
پینوشتها
1ـ خلیل بن احمد فراهیدی، كتاب العین، قم، دارالهجره، 1410 ه.ق، ج 2، ص 78 / ابن منظور، لسان العرب، داراحیاء التراث العربی، 1408، ج 8، ص 27 / فخرالدین ظریحی، مجمعالبحرین، تهران، المكتبة المرتضویة، 1365 ه.ش، ج 4، ص 305.
2ـ فتحالله كاشانی، منهج الصادقین فی الزام المخالفین، تهران، اسلامیه، 1344 ه.ش، ج 2، ص 151.
3ـ سید عبدالله شبّر، الجواهر الثمین فیتفسیر الكتابالمبین، الفین، 1407 ق، ج3، ص 40.
4ـ محمدجواد مغنیه، التفسیر الكاشف، تهران، اسلامیه، 1364 ش، ج 3، ص 504.
5ـ حسین بن احمد احمد حسینی شاه عبدالعظیمی، تفسیر اثنی عشری، تهران، میقات، 1364ش، ج 4، ص 371.
6ـ محمدجواد نجفی، تفسیر آسان، تهران، اسلامیه، 1374 ه.ش، ج 15، ص 9.
7ـ سید عبدالحسین طیب، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، تهران، اسلامیه، 1366ش، ج 7، ص 401.
8ـ محمدحسین فضلالله، من وحیالقرآن، بیروت،دارالزهراء،1405 ق، ج 9، ص 294.
9ـ ابوعلی فضل بن الحسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیرالقرآن، بیروت، داراحیاء التراث العربی، 1379 ق، ج 1، ص 530.
10ـ ابوالنصر محمدبن مسعودعیاشی، تفسیرعیاشی، تهران،اسلامیه، ج 1، ص 205.
11ـ فتحالله كاشانی، پیشین، ج 4، ص 4.
12ـ ابوعلی فضل بن الحسن طبرسی، پیشین، ج 2، ص 394.
13ـ محمد كرمی، التفسیر لكتاب اللّه المنیر، قم، علمیه، 1402 ق، ج 7، ص 15.
14ـ محمد حسینی شیرازی، تقریب القرآن الی الاذهان، بیروت، الوفاء، 1400 ق، ج 24، ص 25.
15ـ علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، قم، دارالكتاب، بیتا، ج 2، ص 250.
16ـ سید محمدحسین طباطبایی، تفسیرالمیزان، تهران، اسلامیه، 1397،ج17،ص298.
17ـ محمدبنحسین طوسی، التبیان فی تفسیرالقرآن، قم،الاعلام،1409، ج 8، ص 274.
18ـ محمد حسینی همدانی، انوار درخشان در تفسیر قرآن، تهران، لطفی، 1380 ق، ج 12، ص 274.
19الی 21ـ سید محمدحسین طباطبائی، پیشین، ج 16، ص 227/ ج 13، ص 230 / ج 9، ص 297.
22ـ سید عبدالله شبّر، پیشین، ج 1، ص 155.
23ـ سید محمدحسین طباطبائی، پیشین، ج 2، ص 160.
24ـ علیرضا میرزادخسروانی، تفسیرخسروی، تهران،اسلامیه، 1397ق، ج 1، ص 438.
25ـ محمدجواد نجفی، پیشین، ج 2، ص 256.
26ـ محمدبن یعقوب كلینی، اصول و روضه كافی، تهران، دارالكتاب الاسلامیه، 1392 ق، ص 289.
27ـ حسن بن علی خزاعی نیشابوری (ابوالفتوح رازی)، روض الجنان فی تفسیر القرآن، مشهد، آستان قدس رضوی، 1374 ش، ج 4، ص 277.
28ـ ابوالقاسم حسینبنمحمد راغب اصفهانی، تهران، دفتر نشر كتاب، 1404 ق، ص 115.
29ـ محمدبن یعقوب كلینی، پیشین، ج 3، ص 351ـ359.
30ـ ناصر مكارم شیرازی، تفسیر نمونه، تهران، اسلامیه، 1366 ش، ج 1، ص 417.
31ـ همان، ج 19، ص 261.
32ـ علیرضا میرزا خسروانی، پیشین، ج 4، ص 224.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}